گرگ پدر داشت به بچش راه و رسم زندگی رو یاد میداد

 

گوسفندها رو بهش نشون میده و میگه، گوشت اینها خیلی خوشمزست.

 

بعدش چوپان رو نشون میده و میگه، حواست باشه که چوب این خیلی دردناکه!

 

بعدش بچه گرگ سگ رو میبینه و میگه: پدر این که خیلی شبیه ماست! اگه این رو دیدم چکار کنم؟

 

باباش بهش میگه وقتی اینارو دیدی فرار کن ، ما هر چی کشیدیم از دست اونایی بوده که شبیه ما بودن ولی از ما نبودن !!